7 روز دیگه مونده

سلام جوجو

امروز شنبه 26 مرداد 92 فقط 7روز مونده دیگه چیزی نمونده به ملاقات هستی مامان راستی خانومی آخرین شنبه ای است که تو دل مامانی هستی هاااااا تا میتونی لذت ببر از اون محیط آروم

فقط 7 روز دیگه مانده

وای خدای من خیلی انتظار بده دارم کلافه میشم خداوندا هرکس چشم براه عزیزیه صبر بهش بده و به سلامتی به عزیزش برسونش

مامانی به محض اینکه دلم میگیره فوری میام پای نت و روزهای انتظار و کم میکنم و حرفای دلم رو برات مینویسم تا کمی آروم بشوم  وای خدا کی دوم میشه

راستی جیگر مامان امروز با مامان بزرگ رفتیم آرایشگاه تا به خودم برسم امروز ناخن کاشتم آخه همیشه دوست داشتم کمی بلند باشند ولی همیشه میشکستند برا همین گفتم باید بکارم وای مامانی چقدر خوشگل شدند واقعا که ناخن بلند هم دست آدم خوشگل میکنه هااااااااا. بعدش اومدیم خونه بابایی موهامو رنگ کرد خیلی خوشرنگ شد آخه به جیگر مامان بگم که بابایی هنرمنده هااااااا کارش حرف نداره هاااااااا مامانی تو این چند سال من حتی یه بارم آرایشگاه نرفتم همش بابایی کارامو انجام داده دستش درد نکنه بوس بوس بوسیه تشکر از بابایی بکنیم بابایی دستت درد نکنه که اینقدر هوای مامانی رو داری الهی قربونت برم من دیگه کارامو کردم خودمو آماده کردم برا اومدنت کارای خونه رو انجام دادیم دکور خونه رو با کمک بابایی عوض کردیم مبل جدید پرده جدید کلا بخاطر ورود تو یه تغییراتی دادیم و وسایلی رو که برا پذیرایی لازم داشتیم تهیه کردیم و منتظریم خوشگل مامانی بیاد تو بغلممون این چند روز هم توی یک چشم بهم زدن می گذره و همدیگر رو می بینیم

من و بابایی از خدا می خواهیم که تو رو صحیح و سالم بهمون بده دیگه چیزی نمونده به روز ملاقات عسل مامان.

عزیز دل مامان بی صبرانه منو بابایی منتظر در آغوش کشیدت هستیم

خیلی دوسسسسسسسست داریم