نفسنفس، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

هستی من.نفس

سي ماهگي نفس مامان مبارک

سلام عشق مامان    خوبی شماااااااااا و اینم کارایی که تو این ماه انجام دادید.....   این چه حرکتیه داری ورزش میکنی آره                      نشستنشو عزیزمی تو خانوم         چه خبره اینجااااااااااااااا         این دیگه چه حرکتیه عجبااااااااااا         نفس و این همه عروسک         چه حرکت هایی انجام میدی شما چتونه شماااا هان         داری ادب میکنی عرو...
29 بهمن 1394

بيست و نه ماهگي نفس بلا مبارک

سلام عشق مامان  خوبي دنياي مامان برا عزيزم بگم که تو اين ماه هرازگاهي دنيا جونو اذيت ميکني هاااااا خوب شما هم خودت ني ني کوچولو هستي نميشه ازت انتظار داشت يه کوچولو بهش حسودي ميکني خوب اينم طبيعيه   ماماني بعضي وقتا هم اسباب بازي هاتو مياري با آبجي دنيا بازي ميکني دعواتونم ميشه هاااا    وقتي دنياجون ميخواد از اسباب بازي هات برداره بهش نميدي بعدش بهش ميدي هااااا اشکالي نداره ماماني تو خودت هم خيلي کوچولو هستي هنوز برات زوده اين چيزارو درک کني ولي خوب کلا دوسش داری. همچين بهش ميگي آبجي آبجي دنيا يا ميگي جان جان قربون اون جان گفتنات برم من که دنيارو دوسش داري هاااااا برات بگم که وقتي خوابيده ميري بيدارش...
30 دی 1394

يلدات مبارک دخمل نازم... يلداي 94

سلام نفس مامان دخمل مامان برا خانومی بگم که امسال سومین یلداتونه یلدات مبارک قشنگم   اینم سفره یلدامون کار مامانته هااااااا  بازم مامان بزرگ دستش درد نکنه با این همه وسایلی که برامون فرستاده         قربون اون خستگی تون که به مامانی کمک کردیییییییییییی         فداتون چه آروم نشستند         و اینم عکس چهارتایی مون             اونجا نشستی طلای مامان خوش میگذره بهت آره                    ...
30 آذر 1394

بيست و هشت ماهگي نفس جونم

سلام خانومی خوبی خانوم خانوماااااااااااا اینم از کارایی که تو این ماه انجام دادید.......   میشینی رو صندلیت قلم کاغذ میگیری دستت شروع میکنی به توضیح دادن مامانی سخنران خوبی میشی هاااااا                       قربونتون برم من با این رژ لبتون         نذاری یه وقت از آبجی تون یه عکس تکی بندازیم هاااااا خانوم خانومااااااا         هر روز اینه وضع خونه هااااااااا مهم نیست باید بازی کنید دیگه         عروسکاشو کجا گذاشته تورو خدا  ...
30 آذر 1394

بيست و هفت ماهگي نفس خانوم

سلام جيگر مامان  خوبي نفسم برا قشنگم بگم که تقريبا دو ماهي هست که هراز گاهي بازت ميذاشتم تا از پوشک بگيرمت ولي اين ماه ديگه کامل صبح تا شب پوشکت نميکنم تا کامل ياد بگيري خدارو شکر ياد گرفتي جيش و اخ هم ميگي بعضي وقتا به جيش هم اخ ميگي. داشته باشي ميري دستشويي اما بعضي وقتا يادت ميره بگيییییییییییییی. بايد خودم تنظيم کنم از رو ساعت ببرمت اونم يه ساعت يه ساعت اولا نيم ساعت به نيم ساعت اما حالا ميدونم کي ها ديگه بايد بري دستشويي. وقتي خودت يادت ميره بگي خودم ميبرمت يا بابايي ميبره و جلوي دستشويي هم ميشيني شروع ميکني به حرف زدن و ما هم بايد به حرفاي شيرينتون گوش بديم. اما شبا فعلا پوشکت ميکنم بيرون هم ميريم پوشکت ميکنم تا استرس ...
25 آبان 1394