آزمایش غربالگری

سلام فرشته نازم

بگم برای نی نی خودم که صبح روز 24 اسفند ماه 91 آماده شدم و چون بابایی سرکار بود و منم حال خوبی نداشتم آژانس گرفتم و برا آزمایش غربالگری به آزمایشگاه رفتم شلوغ نبود اما کمی منتظر موندم تا نوبتم بشه. جواب سونوی nt رو نشونشون دادم و بعد از گرفتن خون ساده گفتند که جوابش مدتی طول میکشه خودمون تماس میگیریم خداحافظی کردم و به خونه برگشتم. خیلی استرس داشتم فقط دعا دعا میکردم نی نی مامان صحیح و سالم باشه تو این فکرا بودم که روز بعدش بهم زنگ زدند که جواب آزمایش آماده است میتونید بیایید ببرید. شک کردم با خودم گفتم آخه غربالگری که مدتی طول میکشه چرا زود آماده شده بابایی نبود برا همین چون استرس داشتم با عجله با اون حال و روزم آماده شدم و با آژانس رفتم تا جوابشو بگیرم وقتی رسیدم خلوت بود و جواب آزمایش بهم دادند فقط پرسیدم چرا به این زودی؟ دکتر گفتند هم سرمون خلوت بود بخاطر نزدیک شدن به عید هم اینکه مشکلی نداشتید خیالم راحت شد خداحافظی کردم و بلافاصله رفتم مطب دکترم. همیشه مطب دکترم خلوت بود برا همین بدون معطلی رفتم داخل بعد از احوالپرسی جواب آزمایش و سونوی nt رو نشونش دادم سونو مشکلی نداشت آزمایش هم خوب بود فقط بهش گفتم چرا زود آماده شده اونم گفت شاید سرشون شلوغ نبوده مهم اینه که هیچ مشکل خاصی نیست که نگران بشی فقط تیروییدمو گفت که باید پیش دکتر متخصص برم تا خیالش راحت بشه که بخاطر استفراغ و بالا آوردنای شدید بوده نه چیز دیگه خداحافظی کردم و راه افتادم. خونه برگشم و به زهرا دوستم گفتم که از دکتر غدد وقت بگیره و گفت که فردا آماده شویم تا با هم بریم آخه اونم میخواست دکتر بره.

روز بعد با بابایی و زهرا دوستم اینا با ماشین رفتیم تو ماشین خیلی اذیتشون کردم فقط بالامی آوردم و اونا هم ناراحت می شدند که چرا باید حال و روزم این باشه کی خوب میشم تا اینکه با این ترافیک های تهران بلاخره رسیدیم بیمارستان اونجا خیلی شلوغ بود و هنوز دکتر نیومده بود و با این حال و روزم که همش بالا می آوردم باید منتظر می موندم نمیتونستم خودمو آروم کنم فقط دعا دعا میکردم پیش مریضای دیگه بالا نیارم. بلاخره دکتر اومدند و چون حال خوبی نداشتم هماهنگ کردم با مریضای دیگه که زود برم داخل. بلاخره نوبتم شد و رفتم داخل. دکتر معاینه کردند و گفتند که مشکلی نیست چون با شرایطی که دارید و همش تو این مدت بالا آوردید به این خاطره والا مشکلی ندارید که دارو بنویسم خیالم راحت شد خداحافظی کردم و با بچه ها برگشتیم. تو ماشین فقط بالا می آوردم واقعا نمی تونستم مامانی واقعا این روزا خیلی برام سخت بود خیلی اذیت شدم حتی تو خوشکلم اما چه کنیم که باید تحمل کنیم.