سفره هفت سین امسال
سلام نازگل قشنگم
فرشته آسمونی قشنگم. دختر بی همتای من. دختر نازمممممممم الان که دارم برات مینویسم اول فروردین سال 1392 هست امروز عید نوروز اولین عیدیه که تو با مایی البته با این تفاوت که تو دل مامانی هستی. دوردونه قشنگم امسال بهترین سال زندگی من و بابایی خواهد بود با ورود تو بهترین هدیه خــــــــدا. واقعا از خدای مهربون ممنونم که تو رو به ما هدیه داد من و بابایی هم به خدای مهربون قول دادیم که از تو به بهترین نحو مراقبت کنیم. بگم به عسل مامانی که موقع سال تحویل مادربزرگ مامان بابایی برای نهار خونه ما بودند بعد خوردن نهار و جمع و جور کردن آماده شدیم و پای سفره هفت سین نشستیم و منتظر موندیم. وقتی سال تحویل شد برا خودم و بابایی و حتی تو و برا همه دعا کردم. بعد تبریک سال نو بهم دیگه بابایی از لای قرآن عیدی های من و مادربزرگ داد و بعد آماده شدیم و مادربزرگ خونه ما موندند تا من و بابایی برا عید دیدنی خونه بابابزرگ بریم و برگردیم. بعد برگشتن با مادربزرگ برا عید دیدنی چند جا رفتیم و آخر شب اومدیم خونه مون. امسال من و بابایی نمیتونستیم برا عید دیدنی زیاد این ور اون ور بریم البته جاهایی که پله زیاد نداشت میرفتیم برا همین قرار شد خونه اونایی که نرفتیم اونا خودشون بیایند آخه دکتر به مامانی گفته بود نباید زیاد تکون بخورم و باید استراحت کنم. امسال واقعا عید خوبی بود آخه تو با مامانی بودی نمیدونی چقدر دلم میخواد زودتر بزرگ بشی بتونم با دستام لمست کنم. اینم سفره ی هفت سین امسال من و بابایی