نفسنفس، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

هستی من.نفس

دو ماهگیت مبارک

1392/7/28 22:52
نویسنده : آلیس
289 بازدید
اشتراک گذاری

 سلام دختر نانازم

 

 

 

دو ماهگیت مبارک

 

 

 

  

 

 

 

 

 

 

 

این روزها حسابی مارو سرگرم خودت کردی و روز بروز شیرین تر میشی.

به به دخمل قشنگم من و بابایی حسابی مراقبتیم تا کوچکترین گزندی بهت نرسه و خدا رو شکر که زبانت رو یاد گرفتیم و تا هرچی در خواست میکنی سریع آمادس تا میگی ne ما میدونیم که خانوم طلا گرسنس تا میگی eh میدونیم که بادگلو داری و.....

شکر خدای مهربون دخمل قشنگم اهل اذیت نیستی و بیخودی گریه نمیکنی همش از خدا میخوام همیشه همینطوری باشی خانومم

 

 

 

پیشرفتهای ماه دوم

دختر ناز و قشنگم

اول از همه دو ماهگیت مبارک نفسم

ماشالا ماشالا مامانی

میبینی دخترم چه زود گذشت عزیز دلم؟

خانومی مامان توی این ماه پیشرفتای زیادی داشتی خدارو شکر نگاهات دقیق تر و کاملتر شده، گاهی وقتا با دقت به افراد یا اشیا نگاه میکنی.

تلویزیون رو خیلی دوست داری و بهش توجه زیادی میکنی.

کنترل کامل روی دستات نداری اما حرکاتش بهتر شده و از همه مهمتر اینکه چند روزیه چنگ میندازی! صورت خودت اولین هدفه همیشه اما لباس من،موهام،صورتم،لباسای خودت،چیزای دور و برت از چنگات بهره میبرن

نمیتونم بگم خیلییی خوش اخلاقی چون اینجوری خالی بستم! اما صبحا و کلا وقتایی که تازه از خواب بیدار میشی خیلی خوش اخلاقی و کلی برامون میخندی و آقا و آگا میگی الهی مامان قربون اون لبای کوچولوت برهههه

همچنان عاشق حموم و آبی پوشکتو که باز میکنم کلییی میخندی و لذت میبری

اتاقتو خیلییی دوست داری، امروز حدود نیم ساعت تو تختت بودی و به عروسکات نگاه میکردی، بهشون میخندیدی و هی آقا آقا میکردی الهی دورت بگردم درضمن سعیم میکردی دستاتو ببری سمتشون اما زیااد موفق نبودی ماشالات باشه گلم هنوز خیلی زوده مامانی

این ماه وقتی روی شکمت میخوابوندمت راحت دست و پاتو جمع میکردی و زور میزدی و سرتو یه مقدار بالا میاوردی آفرین دختر با پشتکارم.

 

یه روز سی دی کارتن گذاشتم و تو تصاویرو نگاه میکردی. جالبش این بود که وقتی رنگ ها عوض میشدند خوشت میومد و هی آگا آگا میکردی و فک کنم صداشون میکردی الهی قربونت بشم ماااادر

کلا سعی میکنم هرچی بهت میگم تو روز همونو به انگلیسی یا ترکی بهت بگم. آخه عزیز دلم شما مجبوری که این دوتا زبونو یاد بگیری... میخوام از الان ذهنت باهاشون آشنا بشه.

از لالایی و کلا آواز خوندن ما خیلی خوشت میاد وقتیم که تو بغلم میگیرمت و با آهنگی چیزی تکون میخورم آروم میگیری و حس میکنم بازم خوشت میاد.

یه روز که زیر سینم بودی و داشتی شیر میخوردی شروع کردم ازت فیلم گرفتن که تا دوربینو دیدی دستم سینمو ول کردی و توی دوربین نگاه کردی و خندیدی!!! ماشالات باشه مامانیییییی الهی من قربون اون چشات برم

از هد بند و کلاه و کلا لباس زیاد خیلییییییییییییییییییییییی بدت میاد! به قول بابات از وقتی که بتونی همه چیو کنترل کنی نمیذاری هد بند و چیزای جینگولی رو سرت بذاریم اما هییییچ اشکالی نداره، هرچی تو بخوای هرجور تو بگی.

باباتو خیلیی دوست داری وقتی از سر کار میاد کلییی عاشقونه نگاش میکنی باهمم کلی حرف میزنین! یه عالمه سر و صدای با مزه از خودت در میاری واسش! امااااااااااااااااااااا منم دوست داری گاهی وقتا که تو بغل بابایی بر میگردم نگات کنم میبینم محو تماشای منی تا باهات حرف میزنم گل از گلت میشکفه و یه لبخند فوق العاده تحویلم میدی الهی مامان پیش مرگت بشه نانازم.

خوشگلم فقط ما موندیم این جیغارو از کجا یاد گرفتی! هروقت اراده کنی یه اتفاقی بیافته چنتا ازین جیغا میزنی و مام تسلیم خواستت میشیم! عشق مامان، من گفتم پای حقت بایست و بگیرش اما نگفتم ماشالا قلدری کن که!

نفس مامان از خدا اول برای همه بچه های دنیا و بعدم برای تو نور چشمم آرزوی سلامتی و سعادت و خوشبختی دارم.

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)