وضعیت مامان و از شیر گرفتن نفس جون
سلام قشنگ مامان خوبي نفس مامان
برا هستي مامان تعريف کنم که اين روزا حال ماماني خيلي خوب نيست ويارش خيلي بده هرچي که ميخوره همش بالا مياره همش سردش ميشه فشارش پايينه بايد آمپول تقويتي بزنه وقتي هم که آمپول بهم ميزنند مامان بزرگ يا عمه سيمين شما نفس مامان خيلي گريه ميکني الهي قربون اون اشکات بره ماماني که هواي ماماني رو داري
اين روزا دارم سعي ميکنم که يواش يواش از شير بگيرمت يه بار که مامان بزرگت خونه مون بود گفت اينجوري کن و اونجوري کن يعني چسب بزن يا فلفل ديديم طاقت نياوردي و فقط گريه کردي الهي قربونت برم من ماماني منو ببخش واقعا ببخش که دارم بهت ظلم ميکنم اما مجبورم آخه بايد ني ني مونم رشد کنه بزرگ بشه سالم باشه ماماني طاقت بيار فقط چند روزي سختي داره بعد ديگه به نخوردن شير عادت ميکني روزا بهت کم شير ميدم اما شبا تو خواب بهت ميدم که بخوري غصه نخوري آخه طاقت نميارم اون اشکاتو ببينم اگه با من بود حالا حالاها بهت شير مي دادم اما نميتونم چون خودمم ضعف دارم جون ندارم واقعا
اين روزا بابايي خيلي کمکم کرده همش بهت ميرسه هواتو داره غذا برات درست ميکنه پوشکتو عوض ميکنه حموم ميبرتت بيرون ميبره بگردي واقعا دستش درد نکنه بوسش کنيم بهش بگويم خسته نباشي بابايي.
ماماني همچنان شرايط خوبي نداره و بابايي هم از شما مراقبت ميکنند بهتون ميرسند هم کاراي خونه رو انجام ميدهند از خاله زهرا هم تشکر کنيم که به اونم خيلي زحمت داديم همش ميرفتيم خونه شون تا تو با آرتين بازي کني و منم استراحت کنم از عمه سيمين هم تشکر کنيم که به اونم خيلي زحمت داديم اين روزا که خونه اش ميرفتيم برات آش و سوپ ميذاشت تا شما بخوري و بزرگ بشي قربونت برم من الهي عسل مامان که بخاطر ني ني مون مجبور شدم از شير بگيرمت سختي داشت اما دخمل من خيلي خانوم بود و فقط چند روزي اذيت کرد بعد ديگه افتاد به غذاخوردن سرلاک ميخوري آبميوه چاي آش سوپ اما ماماني چيز سفيد رنگ مث شير نميخوري يعني هر چيزي که سفيد باشه رو نميخوري لج کردي ديگه و از دست ماماني هم فعلا چيزي نميگيري که بخوري حتما با ماماني قهري ديگه باشه صبر ميکنم آشتي کني خانومم فدات بشم من الهي