نفسنفس، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

هستی من.نفس

کردان

1393/5/9 0:09
نویسنده : آلیس
239 بازدید
اشتراک گذاری

امروز پنج شنبه 9 مرداد ماه 93 برنامه داشتیم که با بچه ها بریم بیرون سمت کردان تا بهمون خوش بگذره حال و هوامون هم عوض بشه.

برا همین صبح از خواب بلند شدیم بابایی بیرون بودند سر ساختمان. بعدش اومد و وسایل صبحانه رو آماده کردیم و عمه اینا هم از خواب بلند شدند و صبحانه مونو خوردیم و بعد کارامونو کردیم و آماده شدیم و همه چی رو برداشتیم و به راه افتادیم

تو ماشین شما اذیت نکردید یا خواب بودی یا با کیف عمه بازی میکردی یا به بیرون نگاه میکردی و برا همه بای بای میکردیبای بای

یکساعتی طول کشید تا رسیدیم باغ جای خوش آب و هوایی بود باصفا و پر از درخت بچه ها یه جای مناسبی رو پیدا کردند که اونور آب بود هر کی یه وسیله ای رو برداشت و از توی آب رد شدیم و رفتیم اون ور آب جایی که عمو میلادت انتخاب کرده بود جای خوبی بود فقط باید خیس می شدیم  اما کلی خندیدیم هاااااقه قهه شما هم تو بغل عمو هومن بودید آخه ترسیدیم تو بغل مامانی باشیخطا

زیرانداز پتو اینارو انداختیم و هر کی مشغول کاری شد بابایی اینا قلیون آماده کردند و عمو اینا هم رفتند سراغ آتیش تا برا کباب کردن جوجه ها آماده اش کنند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خیلی بهمون خوش گذشت کلی هم عکس انداختیم از آبشار از درخت ها از فضای اونجا.

عکسات قشنگ شده اند مامانی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نهارمون داشت آماده میشد که باغبون اومدند و گفتند الان اینجارو آبیاری میکنه باید اون ور باشیم ما هم با عجله هی منتظر بودیممتنظر تا آب بیاد اما خبری از آب نبود مسیر آب یه جای دیگه بود و سر همین ماجرا هی به عمو بدوبراه گفتیم هی خندیدم اما خوش گذشت عمو اینا جوجه هارو آماده کردند و نهارمونو خوردیم

 

دستات کثیف شدند مامانی آخه

 

 

 

 

 

 

و غذا خیلی هم خوشمزه بود و بهمون چسبید و به شما هم استخون میدادم که برا دندونات خوبه  چون داری دندون درمیاریییییییی.

بعد از نهار چایی خوردیم پفک خوردیم که شما همه رو از ما گرفتید خودتون خوردید

 

الهی قربونت برم من اینقدر پفک دوست داری تووووووو زیاد نخوری هاااااا ضرر داره مامانیییییی

فدای اون نگاهت

 

 

 

 

 

 

وای چقدر هم دوست داری یعنی اینقدر خوشمزه است.

دست صورتتو لباستو کثیف کردی و بعدش لباستو عوض کردم و لباس دیگه ای پوشییدی و همه هم برا این کارت خندیدند.

خدارو شکر بازم اذیت نکردی همش با گوشی ها الو الو میکردی با آهنگ ها نانای نانای میکردی فدات بشم من جیگر مامان که اینقدر شیرینی دلبری میکنی همه دوست دارند فرشته منبوسمحبت

 

اینجا دیگه خیلی خسته شدی مامانی و داری تو بغل بابایی میخوابیمحبت

 

 

 

 

 

بعد از ظهر بچه ها مابقی جوجه هارو آماده کردند و خوردیم و بعدش میوه خوردیم و عکس دسته جمعی هم انداختیم

وسایلامونو جمع کردیم و راهی خونه شدیم اما کلا خیلی بهمون گذشت و تو راه از بچه ها خداحافظی کردیم و عمه اینارو بردیم خونه مادرشوهرش اینا گذاشتیم و خودمون برگشتیم خونه مون و تو بغل مامانی شما همش خواب بودید قربونت برم که اینقدر خسته شدی و خوابیدی.

خونه هم رسیدیم با بابایی رفتید حموم و بعد اومدید و همه خوابیدیم چون واقعا خسته شده بودیم اما دور هم خیلی بهمون خوش گذشته بود

 

 

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (0)