خونه عمه بابایی
سلام جیگر مامان
امروز ظهر یک شنبه 28 اردیبهشت ساعت 3 اینا آماده شدیم و رفتیم خونه عمه بابایی آخه فرناز جون دختر عمه بابایی از انگلیس اومدند تا یه ماهی اینجا باشند.
بعد از احوالپرسی و کمی گپ زدن براتون یه کادوی خوشگل هم هدیه دادند با یه پیرهن خیلی ناز دستشون درد نکنه
اینم کلید درای خوشبختیتههههههه
چقدر خوشرنگههههههههههه
وای چقدر ازت تعریف میکرد میگفت نمکیه دوست داشتنیه خوشگله و آروم قربونتون برم من که خانوم شدید و اذیت نمیکنید مرصی گلم حتی وقتی همسرشون تماس گرفتند تورو بهش نشون داد و اونم میگفت لهش کنید گازش بگیرید و تعریف های دیگه. امروز خیلی بهمون خوش گذشت گفتیم خندیدیم و شما هم همش بازی میکردید و شیرین کاری هایی می کردید که می خندیدیم حتی یه بار که فرناز جون داشتند حرف می زدند سرتونو بالا برده بودید و نگاهش میکردید قربونت برم من که میخواستی بفهمی این دختر خانوم کیه داره چی چی میگه آخههههههه. روز خوبی بود