بيست و هشت ماهگي نفس جونم

سلام خانومی خوبی خانوم خانوماااااااااااا

اینم از کارایی که تو این ماه انجام دادید.......

میشینی رو صندلیت قلم کاغذ میگیری دستت شروع میکنی به توضیح دادن مامانی سخنران خوبی میشی هاااااا

قربونتون برم من با این رژ لبتون

نذاری یه وقت از آبجی تون یه عکس تکی بندازیم هاااااا خانوم خانومااااااا

هر روز اینه وضع خونه هااااااااا مهم نیست باید بازی کنید دیگه

عروسکاشو کجا گذاشته تورو خدا

نفس و اولین روز برفی تو زمستون

داری چیکار میکنی قشنگم که دنیا هم خیره شده هان

نگاه کن اینارو دیگه برا چی آوردی تو دخمل من خوشت میاد از کفشات دمپایی هات آره

عزیزمی تو بخداااااااااااااااااااا

روسری شو چه بهت میاد خانومیییییییییییییی

اینجا هم باغ گردوست خاله فاطی مامان بزرگتونو شام دعوت کردند بیرون دستش درد نکنه

نوشابه میخوری قربونتون برم مننننننننننننننن عسلم

نوش جون همه نفس و دوتا مامان بزرگاش

باغ گلها تو روز سرد و برفی

کو دستکش هات مامانی یخ کرد اون دستای کوچولوت هااااااااا

خونه خاله زینب بمناسبت به دنیا اومدن سامین جون

و اینم عکس دسته جمعی

و اینم خود سامین جون خدا حفظش کنه