بيست و پنج ماهگي نفس جون
سلام نفس مامان خوبی عروسکم اینم از کارایی که تو این ماه انجام دادید
این رورورک خاله هانیه برا دنیاجون آوردند اما از دست تو دختر که نمیذاری آبجی ازش استفاده کنه آخرشم شکشتیش
خطرناکه عزیزم کش ولش کنی میخوره به سر و صورتت که
اینم کادوی تولدتونه که مامان بزرگتون براتون خریدند حال میکنی باهاش هااااا
ایننننن همه گیره برا چی به موهات زدی حسود خانوم که نکنه به موهای دنیا بزنیم امان از دست تو دخمل نازم
آفرین عسلم عروسکشو پوشک کرده
نگاه خسته بوده خوابش برده قربون تو دختر برم من الهییییییییییییییییی
قشنگی تو بخداااااااااااااا
بذار ما از دنیا کوچولو هم عکس بندازیم آخه گناه داره آخه عسلم
اون تو رفتی چیکار دخمل خفه نشی عروسک مامان
خوابیدی اون تو یعنی شما اره چشاتو وا کن ببینم الکی مثلا خوابیده هااااااااااااا
دست بزنید خانومی خودش شلوارشو پوشید آفرین طلای مامان
نفس و حوله حمومش
امروز 17 شهریور ماه تولد خاله زهرا بود شما با آرتین کوچولو رفتید که تو این اتاق بازی کنید
سفر به ساوه ای جانم اداهاشو نگاه تورو خدا قربانت
نفس و باباش و عموش یهوییییییییی
ژستشو نگاه ای جانمممممممممممممممم
قربون اون چشای نازتتتتتتتتتت
اینم عکس دسته جمعی
نفس و عموش
واییییییییییییی چه مدلی حال میکنی هااااااا رفتی نشستی تو آب سرما نخوری مامان جون