بيست و سه ماهگي قشنگ مامان
سلام فرشته مامان خوبی قشنگم
الهیییییییی داری چیکار میکنی خانومی نکنه داری پوشک آبجی رو عوض میکنی آره جیگرتوووووووووو
تا میخواهیم از دنیاجون عکس بیای شما هم خودتد میرسونییییی هااااا شیطون مامان
داری قورمه سبزی میخوری خیلی هم دوسش داری مامانی هاااا نوش جان
قربونتون برم که داری کتاب میخونی شماااااا
عروسی عمو امین دوست باباست 26 خرداد دوتاتونم خسته بودید تا دنیارد رو میز گذاشتم شما هم خودتو رسوندی پیشش بخوابی اذیتی هم نکردید اون روز ولی موقع رفتن یه اتفاقی برامون افتاد شما بغل من بودید منم پاشنه بلند پوشیده بودم جلوی در گذر آب بود ندیدم تاریک بود باهم خوردیم زمین اما تورو محکم گرفتم طوریت نشد اما من پاهام زخمی شدند همین که تو خوبی خدارو شکر
اینجا هم تو ماه رمضون رفته بودیم خونه خاله فاطی برا کمک به اثاث کشی شام هم دعوت بودیم
خانومی خاله فاطی شماره گرفتند از رو کارت تبلیغ که آش حلیم سفارش بدهند شما هم یاد گرفتی داری مثلا سفارش میدهی ای جانمممممم
با خاله فاطی و مامان بزرگ رفته بودیم فرحزاد. شام هم خونه خاله فاطی دعوت بودیم بعد از شام رفتیم چون من روزه بودم اونروز شما هم همش میخواستی بیای بغل این حوض با آب بازی کنی
قربون اون ژستتون برم مننننننننن
داری چای نبات میخوری عسلم نوش جان
روبروی خونه خاله فاطی اینا پارک بود بعد برگشتن شما رفتید کمی بازی کردید
ای جانمممممممممممممم بدو بیا خانومم
اینجا هم خاله پویه و عمو مهدی شام مارو دعوت کردند باغ. برا تولد آرشا کوچولو ما خوی بودیم برا همین مارو بردند جایی که اونجا تولد گرفته بودند دستشون درد نکنه همه چی عالی بود
نفس و آرشا
خانومی همش دوست داشتی بری تو آب اب بازی کنییییییییی
من و خاله پویه و نفس جون و عکاس آرشا جون
نفس و تاپ بازی حال میکنی هااااا عسلم
اینجا اصلا نمیخواستی عکس بندازی فقط میخواستی بری بگردی
قربون خوابیدنتون الهییییییییییی
اونجا رفتی چیکار خانوممممممممممممم
بازم اومدی که جیگر مامانی تو بخدا
قهری با مامان یا پایدم دنبال چیزی میگردی
نفس و عکاسی اونم با گوشی مامان
اداشوووووووووووووو نگاه تورو خدا
چه تعجبی ای جانمممممممممممممم
کی میره این همه راه نگاه ژستوووووو فقط
نفس و عینکش