نفسنفس، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

هستی من.نفس

واکسن هجده ماهگي نفس جون

1393/12/5 23:28
نویسنده : آلیس
355 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قند عسل مامان

خوبي عسل مامان

 

امروز سه شنبه 5 اسفند ماه 93 وقت واکسن داشتيد برا همين صبح از خواب بلندت کردم قطره استامينوفن بهت دادم بعد آماده شديم و زنگ زدم به عمو ميلاد اومد دنبالمون و رفتيم سمت مرکز به داشت توي راه کمي معطل شديم چون بايد عمو دفترچه بيمه رو به دست بابابزرگت مي رسوند.

بلاخره رسيديم کمي با بچه ها بازي کردي و با يه دختري دوست شدي که مريض بود ماماني سرش مشکل داشت به خاطر مسائل ژنتيکي و نداشتن تغذيه خوب دلم براش سوخت گفتم خدايا شفاش بده خدایا ني ني ما هم صحيح و سالم دنيا بياد اون که رفت داخل طاثت نمی آوردی و دلت میخواست باهاش بری داخل. بهش که آمپول مي زدند تو هم با اون گريه ميکردي نميدونم چه حسي بهش داشتي نميدونم واقعااااااااا.

تا اينکه نوبت شما شد و رفتيم داخل خانوم دکتر کمي در مورد ني ني مون صحبت کردند و بعد قد و وزن و دور سر شمارو اندازه گرفتند و گفتند وزنش کمه خيلي لاغر شده و گفت ببرمت پيش دکتر تغذيه اما خودم ميدونستم که چند روزي مريض شدي هيچي نخوردي و شير مامان هم نميخوري برا همين لاغر شدی.

وزن 8 کيلو و 900 گرم  و  قد 76 سانت  و دور سر 50

بعد نوبت واکسنت شد لباساتو درآوردم و يه عروسک دستت دادم که آروم شي ولي واي ميدونم درد داشت ماماني ولي خوب بايد طاقت مي آوردي خيلي گريه کردي   اما بعدش آروم شدي قشنگ مامان

لباساتو تنت کردم عروسک خانوم دکتر هم ندادی باهاش بدخلقی کردی و بعد خداحافظي کرديم و اومديم خونه مون تا دو روز پات درد داشت و نميتونستي تکونش بدي و تب هم نکرده بودي همش ميخواستي تو بغل باشي قربونتون برم که روز به روز بزرگتر ميشي  بوس بوس بوس

دوست دارم و مي بوسمت

 

 

به کی داری اونجوری نگاه میکنی داری به حرفای خانوم دکتر گوش میدی آفرینننننننننننن تشویق تشویق تشویق

 

 

 

 

 

 

چیه خانومییییییییی

 

 

 

 

 

 

خوش میگذره عزیزمممممممممم

 

 

 

 

 

 

ای جانم درد داره میدونم قشنگمممممممممم

 

 

 

 

 

 

بعد از واکسن زدن

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

آرش
16 اردیبهشت 94 3:32
سلام من یکی از بهترین تفریحاتم گشتن تو وبلاگ های نی نی بلاگه پر از عشق پر از احساس زیبا و مثبت پر از رندگی پر از حس خوب پر از امید.... من کلا براساس دیده ها و شنیده ها هیچوقت فکر نمی کردم خانواده ها تو ایران اینقدر خوشبخت باشن... اینقدر زندگی خانوادگی لذت بخش باشه... اما با گشتن تو این وبلاگ ها و دیدن این همه زندگی های خانوادگی خوب مثل شما کلی امیدوار شدیم به آینده... به اینکه زندگی مشترک همش خیانت و دعوا و بدبختی و زجر نیست... خدا خیرتون بده... راستی نفس شما هم واقعا دوست داشتنی خدا نگهش داره...
آلیس
پاسخ
مرصي عزيزم از لطفت