هفده ماهگی خوشکل مامان

هفده ماهگی نفس جون مبارک

سلام دختر نازنازی من

گلم وایییییی الان کارد بزنی خونم در نمیاد چون واقعا وقت نمیکنم لپ تاپ روشن کنم برات از کارات بنویسم واقعا وقت نمیکنم و برا همین ناراحتم حتی نمیتونم با خواهر کوچولوتم که تو راهه حرف بزنم درودل کنم از خاطرتمون برا اونم بنوسم وای چیکار کنم مننننننننننننن

عزیز دل مامانی الان 17 ماهته و شیرین کاری هات بیشتر یعنی الان میخوام بخورمت الان دیگه میتونی کاملا منظورتو برسونی و هرچی رو ما میگیم بفهمی بعضی کلماتم میگی بابا=بابا مامان=مامی بده=ب بیا=بی آب=آب باربی=بابی بای بای=دست تکون میدی جیش=جیش این=این چیزی رو نتونی پیدا کنی میگی کو و وقتی میگیم پیشی چی میگه میگی میوووووووو میوووووووو هاپو چی میگه هاپپپپپپیپپپپپ هاپپپپپپپپپپپپپ وقتی گوشی تلفنو دستت میگیری راه میری و حرف میزنی اینو از بابا به ارث بردی و اینکه برا همه چی کنجکاوی میکنی باید از همه چی سردربیاری. دیگه مسلط میتونی راه بری. به مامانی کمک میکنی تو جمع و جور کردن وسایلات. دایم میری روی ترازو و خودتو وزن میکنی. بابایی کمکت میکنه بارفیکس بری. از هل دادن وسایلا مث صندلی لذت میبری. عکس ها و رنگ هارو بادقت نگاه میکنی. یاد گرفتی حلقه هارو درست رو هم بچینی. میتونی کاغذ خط خطی کنی. موقعی که احتیاج به رفتن به توالت داری با بودن پوشک فریاد می کشی و حالت اضطراب پیدا می کنی. کلاه، جوراب و کفش خودت را می تونی دربیاری ولی نمی تونی بپوشی. در این سن دوست داری اشیا کوچکی را در داخل یک ظرف بریزی و سپس آنها را خارج کنی. جالب توجه اینکه کشوهای مامانی و خودتو میریزی بهم لباساتو میاری که بریم بیرون . لاک هم باید رنگشو خودت انتخاب کنی تا اون رنگ برات بزنیم و هرکی رو ببینی نشون میدی و ذوق میکنی. با شنیدن صدای آهنگ می رقصی و بهمون میگی دست بزنید.

نوش جونت مامانی فدات

پاتو نذار اونجا بدههههههههه

وای چه ناز شدیییی اینجا آماده شده بودی با مامانی بریم پیش دکترش برا کنترل قند مامانی و بابایی هم نبود رفته بود مشهد

از روزی که مامانی بهت اسمارتیس داده هی میری سمت یخچال اشاره میکنی که بهت بدم

بابایی داره برات لاک میزنه خودتم دوست داری همش میری از کشو برمیداری میاری میدی به ما

چه ذوق هم میکنی وقتی لاک هاتو به این و اون نشون میدی

عاشق خوردن دونه غوره ای

وای چه ژستیییییی قربونت برم من

بد نگذره مامانیییییییییی

تعجب تعجب تعجب

دوربین میخوای از مامانی الهییییییی اینجور گریه نکنننننننننننننن

جیگر منی تو مروایدشو نگاه که می اندازه گردنش

خونه بابابزرگته رفتی توی کابینت نشستی

میری رو میز و آهنگ گوش میدی و نانای میکنی رو میز...... این کارارو خونه بابابزرگت میکنید هااااااااا

فدات چه سوتی میزنی ای ول